۱۳۸۷/۰۵/۳۱

به ياد گذشته

Begin pArSTools.com -->

در اولين روز معلم شدنم عازم شهرستان گرمي از استان آذربايجان شرقي شدم با هزاران اميد به طرف اداره آموزش وپرورش اين شهر حركت كردم . اداره در يك سراشيبي قرار داشت و از مركز شهر هم دور بود . تاكسي در اين شهر وجود نداشت . به هر زحمتي بود اداره را پيدا كردم . از هر كسي كه در اداره بود سئوال مي كردم به كجا بايد مراجعه كنم . بعد از مراجعه به كارگزيني به دفتر رئيس اداره رفتم و رئيس به قسمت آموزش دستور داد تا محل خدمتتم را مشخص نمايند .
در بخش آموزش خيلي زود محل خدمتتم مشخص شد انگار منتظر من بودند . با ابلاغ اداري و سرمست از شروع كار به مسئول آموزش گفتم كه چگونه مي توانم به محل خدمت خود بروم ايشان بعد از مكثي گفتند كه من تازه به اداره آمده ام و اين روستا را نمي شناسم . بهتر است از معاون اداره سئوال نماييد . رفتم سراغ معاون و فرمودند كه بنده يكسال هست در اداره خدمت مي كنم ولي تا حال اسم اين روستا را نشنيده ام . شايد رئيس اداره بتوانند راهنمايي كنند . با چهره اي متعجب به دفتر رئيس بازگشتم . رئيس فرمود كه من هم تازه به اداره آمده ام دقيقا روستا ها نمي شناسم . بايد از معلمان راهنما سئوال كنيد برگشتم به بخش آموزش و اسامي معلمان راهنما را خواستم .
مسئول آموزش گفت كه همه معلمان راهنما تازه كار هستند و فكر نمي كنم كه بتوانند به شما كمك كنند . فقط يكي از آنها قديمي است و آشنا به منطقه .
مدت زيادي دم در اداره ايستادم و از همه سراغ معلم راهنما را مي گرفتم . تازه متوجه شدم كه كاركنان اداري همگي تازه به اداره تشريف آورده بودند . بعد از مدتي فهميدم كه رئيس اداره هم تازه استخدام شده و مثل من با الفباي اداره آشنا نيست !!!
ادامه دارد ...........

هیچ نظری موجود نیست: